دوش در فلق بودم وآئین دگر بر پا بود 1
رسم و آئین عاشق کشی دگر بر پا بود
مردی از شرق به تجلی ، به نور پایین آمد 2
با من از عشق ، با ما از فردا گفت
با من از لاله ی سبز دگری خواهد گفت 3
در فلق بودم و آئین شهر آشوبی برپا بود 4
دیدم از عرش ، گلهای نیلوفر 5
به گلباران فضا می آیند باز 6
نور در نور به یاد تو می آیند باز 6
آسمان از رویشی دگر می گوید باز 7
با من از عرش به مهد باز آی
تا تو را شاهدی دیگر گیرم باز
در فلق بودم و دوش ، انتظار سبز باز آمد
باز آمد و عشق در فلق آذین بست
در دگر سوی زمان
ذوالفقار باز آید 8
مردی از شرق به تجلی باز آمد
باز آمد و باز آید در آدینه فرداها
بشکست سکوت شب
دیدار به قیامت ناید
چون دیده آل رسول آید باز 8
و من از عرش
پلکانی از گلهای یاس خواهم بافت
یاران به جمع ما باز آیید 9
مردی از شرق باز آمد و عشق باز آورد 10
لاله سرخ ما از بوی گل عرش باز آید 11 ، 12
لاله سبز همره مردی از شرق باز آید 13 ، 14
و گوید او : یاران من اینک با اویند
-------------------------------------------------------------------------
سرودۀ : رویاپوراحمدگربندی
قیام مردم در سال 57
امام خمینی ( ره )
حکومت جهانی امام زمان (عج )
انقلاب مردم در سال 57
شهدا
12 بهمن ، ورود امام
پیروزی انقلاب ، 22 بهمن
ظهور امام زمان ( عج )
شهدا
امام خمینی
امام حسین (ع)
ظهور امام زمان (عج )
امام زمان (عج )
امام خمینی
بسیجیان
پیامبرگرامی اسلام (ص ) فرمودند :
هرگاه تصمیم به کاری گرفتی ، اول در آثار ، نتایج و عواقب آن فکر کن و بیدنیش ، اگر
دیدی نتیجه و عاقبتش خوب و صحیح و توام با رشد است ، آن را دنبال کن و انجام بده
و اگر دیدی عاقبتش ( گمراهی و تباهی و وام با انحطاط است ، از تصمیم خود صرف
نظر کن و آن را انجام نده .
این جا که شعر در کف نامردمان رهاست
موعود من! صدای تو عاشقترین صداست
این جغدهای خفته که آواز شومشان
در ژرفنای تیره و خاموش شب رهاست
باور نمیکنند که چشمان روشنت
دیری است قبلهگاه تمام ستارههاست
من میشناسمت، دل غمگین و خستهات
با درد، با غرور ترک خورده آشناست
آری تو آن درخت کریمی که دستهات
دیری است آشیانه گرم پرندههاست
آخر چگونه در گذر بادهای تند
اِستادهای که قامت سبز تو تا خداست؟
من از هجوم دشنه شب زخم خوردهام
پس مرهم نگاه اهوراییات کجاست؟!
انسیه موسویان
سنگینی حضور تو خم کرد قامتم
مشغول چشمهای تو یعنی عبادتم
از پشت این سکوت نفسگیر سالهاست
در چشمهات خیمهزدن گشته عادتم
تنها به این دلیل دلم را شکستهام
تا با خبر شوی و بیایی عیادتم
از این همه شمارش معکوس لحظهها
خسته شدهست عقربه گیج ساعتم
میخواهی از حصار نگاهت رها شوم
آخر برای چه؟ نکند بی لیاقتم
ای بغض دست و پنجه نکن نرم با دلم
بگذار قطره قطره شود خیس صورتم
ای بندگیِ درگه تو روح سیادت
ای مهر تو امضایِ قبولی عبادت
خوبان جهان را به درت رویِ ارادت
توحید به توحید تو داده است شهادت
بی دوستی ات خلق نگردیده سعادت
از یمن قدوم تو حرم یافت ولادت
تو شیر خدایی و محمد به تو نازد
و الله قسم خالق سرمد به تو نازد
ما مهر تو با شیر گرفتیم ز مادر
بی مهر تو ما را نبُوَد روح به پیکر
جایی که بود پایِ تو بر دوش پیمبر
کس را نبود گفتن مدح تو میسّر
اوصاف تو را گفته خداوند مکرّر
گیرم که ببارد ز. دهان همه گوهر
با هیچ زبان گفتن مدح تو نشاید
میثم چه بگوید چه بخواند چه سراید؟
" میلاد حضرت علی ( ع) مبارک "[گل]
" روز پدر مبارک "[گل]
" روز مرد ، شیرمردان ایران مبارک "[گل]