1 2
دوست دارم ، دانه های الماس پاشیده بَر باغ کبود را بشمارم
دوست دارم ، زُورق طلایی بَر باغ کبود برانم 3
دوست دارم ، همره من تا باغ گلها بیایی
از اینجا تا پیچ آن درّه های سپید و کبود راهی نیست 4
پلکانی از گلهای سپید برایت خواهم ساخت
و
گلهای یاس را بدرقه راهت خواهم کرد
از اینجا همه چیز مانند نیلوفری کبود می ماند
پله ، پله با من بشمر تا دریاچه نقره فام 5
باغ نیلوفران آبی غرق در گلهای سپید است 5
و
تارک سبز پیچکها از اینجا تاآن پایین می رود
دوست دارم ، همره من تا باغ خاطره ها 6
باغ آشنایی سبز ، بیایی
تو را شقایقی خواهم داد
و
شاید لاله ای سبز پیچیده در عطر خاطر ه ها 6
تو را بَرگ عبوری خواهم داد
تا بَر دشت شقایق ها و اقاقی ها
پرواز یاد گلبرگ های یاس سپید را ببینی
تو را در شبی سَرد
در پشت آن قله های یاد واره ها
رها خواهم ساخت
دوست دارم ، دانه های شبنم نشسته بَر گلها
تا انتها حضور
بی خود ، ببینی
آنوقت ، تو را به باغ خاطره های همیشه جاوید خواهم بُرد
------------------------------------------------------------------------------------
سرودۀ : رویا پوراحمد گربندی
۱- ستارگان
2- آسمان
3- هلال ماه
4- ابرهای سفید وخاکستری
5- جایگاه شهدا در بهشت
6- یاد و خاطره شهید
امشب رد پای ملائک را به مهد می جویم که می دانم که می دانی به دنبالت از
عرش به مهد می آیم و در آستانت ، در کنارضریحت به نماز می ایستیم . 1
آن شب که به آسمان عروج کردیم ، شب مولودت بود و ما با هم پیمان بستیم ،
در چنین شبی به مهد هبوط کنیم و بعد از نیمه شب در آستانت باشیم . 2
می خواهم امشب همره آنان به آستانت بیاییم و قبل از ضیافت آنان ،
ملائک و امام عصر ( عج ) ، ضریحت را با گل های یاس سپید آذین کنم .
تو هم اسم دخت نبی ( ص ) ، تو همره دخت نبی ( ص ) هستی .
دست نیاز به عرش ، تا آن قدر رود که دق الباب کنم .
کلون در خانه ات: من رویای همیشه ی اعصارم که همرهت از
دشت های سبزآرزوی مظلومین آستانت به مهد میآییم که امشب درآستانت
جمع اند و می دانم که می دانی سوار سبز
پوش اعصار ( عج )نیز می آید ،
با من به این ضیافت عشق بیایید ای تشنگان جام الست ...
من رویای تمامی عاشقان خاموش مهدم که هر روز به عرش می روندهستم ؛
رد پایت را می جویم که به کومه ی کوچک دل من فرود آیی .
امشب آسمان دل من نورباران است که به یادت می آیم تا به ابد ، شاید نگاهت به ما
افتد و ما هم به ضیافت آییم .....
******************************************************************************
دل نوشته ای ازرویاپوراحمدگربندی * چهارشنبه 5/6/1393 * 20:35 شب
(( به مناسبت تولد حضرت معصومه ( س ) ))
1-ضریح حضرت معصومه ( س )
2-شهدا
هزار حرف ناگفته برای مان باقی مانده
از کدام بگویم ؟
از کشتار کودکان فلسطینی با لبان تشنه در ماه رمضان ؟
از عیدفطری که مساجدش ویران و خرابه شده ؟
از اشک های خشک نشده مادران ؟
از عشقم به شهادت ؟
از نگاه های پر از امید و کلام پیرزنی که می گفت :
من فقط خاک فلسطینم را می خواهم ؟ !
از سفرهای خالی و بدون سحری و افطاری فلسطینی؟
آیا لقمه ای از گلویت پایین می رود ؟
از قفسه های خالی دارو در بیمارستان هایی که
زیر آتش خمپاره است ؟
از خون های جاری بر اسفالت های داغ شهدای زیر آتش ؟
هزاران گفته های ناگفته مانده !
از کدام بگویم ؟
هر لحظه ام به همراه شماست .....
برادر و خواهر فلسطینی ام عید خونینت مبارک
*****************************************
" دل نوشته ای از رویاپوراحمدگربندی "
" ۱۳۹۳/۵/۶ " " ساعت ۲۱:۲۰ "
همه فلسطینی ها محکومند
چون یادشان نرفته که چگونه از خاک شان رانده شدند
به آن ها گفتند: توآواره ای تو دزدی !
چون حاضر نشدی بزرگ ترین عشقت را رها کنی
عشقت به خاکت ، سرزمینت
متهمی ، چون مسلمانی
از تمام بندرگاه ها راندنت
و اکنون ، اشکت
اشک یخ زده حسرت از گذشته است
به یاد تمامی باغ های پرتقال و زیتونی که در آن
کار می کردی و حال
شهرک است و بیابان های خشک تبعید
دیگر در این شهرک ها صدای اذانی نمی آید
من فلسطینی ام ، پس باید آواره باشم
سلاح من سنگ است و انتفاضه ادامه دارد .....
**************************************************
دل نوشته ای از رویاپوراحمدگربندی ، شنبه 4/5/1393 ، ساعت ۲۱:۰5
(( تقدیم به اولین قبله گاه مسلمانان و تمامی مسلمانان فلسطینی ))
شعری ازرویاپوراحمدگربندی ؛ این شعرصرفا جهت مطالعه است و کپی برداری پیگرد قانونی دارد :
*********************************************************************
بوی نرگس ، بوی عطرخالص یاد حضور 1
یاد دور و یاد نور
یاد عطر کوچه باغ های بقیع
از کنار منبرت ، با ستون های سپید
هر روز به عرض سلام
به دیدار رسول ( ص ) و دخت نبی ( س ) می آیی
بوی نرگس ، تازه تر از همیشه
می آید
با لباسی سپید در میان رهگذران مدینه النبی می گذری
هنگام صلات ظهر
به کعبه می آیی
پیش نمازی و جلوتر نماز عشق عاشقان می خوانی
بوی یاس بهاری با خود می آری
آسمان کعبه هر صبحگاه
می گرید و عاشقان بر گردش لبیک گو
ملائکه باز می ایستند و عاشقان را می نگرند
می آیی و چون باد می گذری
یارای رسیدن نیست
هر از گاه آسمان مکه می گرید 2
ابرهای تیره و تار
قطرات باران درشت
سیل آسا فرود می آید
زائران لبیک گو بر کعبه می گردند 3
گویی جز معبود نمی بینند
فرشتگان سر به سوی آسمان
آمین گوی زائرانند
تو نیز همره زائران می چرخی و می چرخی 4
من مبهوت فرود آمدن عشق ازلی
گاهی در واپسین عصر گاهی
سوار بر باد پایی 5
با شمشیر ذوالفقار از نور
در آسمان شهرم می گذری
و تنها من و مادر
حیران و سرگشته
حضورت و عبورت
را می نگریم
و شاید آن روز
در لباسی سبز 6
به دنبال کار آدمیان بودی
و نگاهت دیر آشنای کودکی هایم تا حال
تو بودی و هستی و خواهی بود
اگر چه من نباشم
و شاید روزی
از لحد برخیزم 7
با جامه ایی سپید و گیسوانی خاک آلود
در روزی که آسمان ابرهای تیره
خورشیدپنهان است و می آید
یاران چندی بیرون از اهل قبور 8
در انتظار آمدنم هستند
دلتنگم که تنهایم ، خویشان در گذشتند ، در آدینه ای دورم
اما یاران در انتظارند ، باید رفت ، باید رسالت به انجام رسد
******************************************
(( به مناسبت تولد امام زمان ( عج ) )) // 15 شعبان 1433
1-امام زمان ( عج )
2-بارندگی در مکه
3-طواف کنندگان دور خانه خدا
4 ، 5 ، 6 - امام زمان ( عج )
7-کشف وشهود بیداری
8-یاران امام زمان ( عج ) در آخر زمان