ادبیات معاصر و شعر نو

ادبیات معاصر - شعر نو -

ادبیات معاصر و شعر نو

ادبیات معاصر - شعر نو -

دل گنجشکی ام بس تنگ است ......

تصویر مرتبط



دل گنجشکی ام بس تنگ است


چه گویم باز


آسمان ، بس آبی آبی گشته است


بادی نمی وزد در دشت خشک


نخل ها در انتظار قطره ایی


که از آن سوی دشت ، باد


خواهدآورد


گله ایی خواهند کرد که به انتظار بارانی سرد


باد گرم و شرجی داغ می وزد بر دشت


درپی سایه ی سنگین سکوت دشت


بر فراز نوک درختاران کنار


گنجشکی سرگردان


سر در گریبان 


درافق پی ابری می گردد


این صدای قلب کوچک اوست 


پی باد رحمتی از اوست


که از عرش به مهد آید باز


درست مثل قدیم ها که به یاد اوببارد باز


مادرش چیچیکا می گفت در وقت شام و سحر  1


وقتی گنجشکی کوچک بود


دشت همیشه سبز


با گل های شب بو و علف های خودرو


زازَغ ، گستغ ، سَمسُول ، کَهکز و ترشک  2


هنگام سحر، شبنم گل های دشت را دوست می داشت


ابرهای خاکستری با خود آورده بود پیک ، بارشی سرد



________________________________________________________


شعری از رویاپوراحمدگربندی - جمعه  21/4/1398 - ساعت 8:30 صبح



1- چیچیکا : داستان


2- اسم سبزی های خودرو  و محلی بندر عباس که که به صورت خام و پخته استفاده می شود

نظرات 2 + ارسال نظر
امیر جمعه 21 تیر‌ماه سال 1398 ساعت 09:29 ق.ظ

بسیار عالی شعر گفتید

رویا سادات جمعه 21 تیر‌ماه سال 1398 ساعت 11:27 ب.ظ

من حقّم است هشت گرفتم چرا که من
یک جمله هم نساخته ام با دوازده

با چند نمره باشد اگر رد نمی شوی
یک ، دو ، سه ، ... ، هفت ، هشت، نَه آقا دوازده

بی تو تمامِ اهل قیامت رفوزه اند
ای نمرۀ قبولی ِ دنیا، دوازده

000

ثانیه های کـُند توسل می آورند
یا "صاحب الزمان خدا" یا "دوازده"

حالا که ساعت تو و چشم خدا یکی است
آقا چقدر مانده زمان تا دوازده

امروز اگر نشد ولی یکروز می شود
ساعت به وقت شرعی زهرا (س) دوازده


علی اکبر لطیفیان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد